خانه ی دوست

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است

خانه ی دوست

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است

امشب می خوام....

 

می خوام....

می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه
من باشم و تو باشی و یه شب مهتابی باشه


امشب می خوام از آسمون یاسهای خوشبو بچینم
امشب می خوام عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم

کاشکی بدونی چشمات رو به صد تا دنیا نمی دم
یه موج گیسوی تو رو به صد تا دریا نمی دم

کاش تو هوای عاشقی همیشه پیشم بمونی
از تو کتاب زندگی حرفای رنگی بخونی

حتی اگه دلت نخواد اسم تو ، تو قلب منه
چهره تو یادم میاد وقتی که بارون می زنه

امشب می خوام برای تو یه فال حافظ بگیرم
اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم

امشب می خوام رو آسمون عکس چشات رو بکشم
اگر نگاهم نکنی ناز نگات رو بکشم

می خوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه
به جون هر چی قلب صاف رنگ گل شقایقه

یه وقتی که من نبودم بی خبر از اینجا نری
بدون یه خداحافظی پر نزنی تنها نری

وقتی که اینجا بمونی بارون قشنگ و نم نمه
هوای رفتن که کنی مرگ گلهای مریمه

                            

                                                                  مریم حیدرزاده

نظرات 7 + ارسال نظر
کامبیز سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 17:32 http://kambiz-64.blogsky.com

سلام
شعر قشنگی بود. جای اشعار چند شاعر توی شعرای وبلاگتون شدیدا خالیه (واج آرایی شین)!
چرا چیزی از شاملو٬ فروغ و یا اخوان ثالث نمی ذارین؟
البته هر کس سلیقه ای داره...

محسن جمعه 4 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 23:26

سلام سارا جون خوبی شما.شعر زیبای بود.فقط کم بود اخه ادتم کم نمی خوام.حالا چرا تنها.باما باش 09369198262

مهدی شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 10:19 http://www.kolbe63.blogfa.com

خسته ام خدایا ......خسته

دوباره شب و باز هم تنهایی

دوباره سکوت و باز هم دستانی که می آیند

زخمی می کارند و می روند

و اندیشه مرهم انچه که به راستی کجا باید جست

دوباره یاد شبهای که سکوت

فریاد های خندة با هم بودن را می شکند و چه

دور و چه زود گذر ...

دوباره باد پاییزی گذر روزهای سبز را

در گوشم نجوا می کند گذر روزهای که

با امید شکوفه داده ایم

و با امید سبز شده ایم

و امروز به خاطره ها باید گذاشت ان روزها را

می کنم تنها از جاده عبور

دور ماندند ز من آدم ها

سایه ای از سر دیوار گذشت

غمی افزود مرا بر غم ها

خسته از انتظار

خسته از تنهایی

و خسته از مجازات ...

مجازاتی که شاید پایانی ندارد به کدامین گناه ..

شاید دوست داشتن ...

خسته از نگفتن

خسته از شکستن

خسته از نبودن

خسته از رفتن

و تنها در ماندن ...

تنها در روزهای

که امید حرفی برای گفتن ندارد

آرزوها رنگ مرگ گرفته اند و

رویا ها پشت در خفته

اینجا کابوس تنهایی حکومت می کند

و قانون غرورهای شکسته حکم می راند

چه کسی نای زندگی را دارد !!؟

مهدی یکشنبه 5 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 19:26 http://www.blackman68.tk/

سلام
اشعارتون فوق العادست
تمام شعرهایی رو که گذاشتی از حفظم!!!! هم شعرهای مریم عزیز هم سهراب ....
مرسی از وبلاگ قشنگت

[ بدون نام ] چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1388 ساعت 00:29 http://www.venous.persianblog.ir

دریا جمعه 9 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:36 http://zinat.blogsky.com

سلام دوست مهربونم وبلاگ عالی داشتی شعرت هم خیلی قشنگی بودامیدوارم موفق باشی اگه دوست داشتی به وب منم سر بزن.

bardya چهارشنبه 14 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 21:36

az hame adama motanaferam khili lkhaste konandan

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد