ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم ، خاکسترم آتش گرفت
چشم واکردم ، سکوتم آب شد
چشم بستم ، بسترم آتش گرفت
در زدم ، کس این قفس را وا نکرد
پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت
از سرم خواب زمستانی پرید
آب در چشم ترم آتش گرفت
حرفی از نام تو آمد بر زبان
دستهایم ، دفترم آتش گرفت
قیصر امین پور
سلام
بعد از مدت ها یه بار دیگه گذرمون به این ورا افتاد!
مثل همیشه انتخاب هاتون قشنگ بود.
--------------------------------------------------------------------
بس جهـد می کردم که من آیـنه نیـکی شـوم
تو حکم می کردی که من خمخانه سیکی شوم
خمخـانه خاصـان شدم دریـای غواصان شدم
خورشید بی نقصان شدم تا طب تشکیکی شوم
نـقش ملائـک ساختی بر آب و گـل افراختی
دورم بــدان انداختــی کاکسیـر نزدیکـی شـوم
هاروتیـی افروختـی پس جادویـش آموختـی
ز آنم چنین می سوختی تا شمع تاریکی شـوم
ترکـی همه ترکـی کند تاجیـک تاجیـکی کـند
من ساعتی ترکی شوم یک لحظه تاجیکی شوم
گه تاج سلطانان شوم گه مکر شیطانان شوم
گه عقل چالاکـی شوم گه طفل چالیـکی شـوم
خون روی را ریختم با یوسـفی آمـیختـم
در روی او سرخی شوم در موش باریکی شوم
مولانا جلال الدین بلخی
سارا جان کدی که درخواست داده بودی آمادست
http://new-code.blogfa.com
http://new-code.blogfa.com
http://new-code.blogfa.com
سلام خیلی قشنگه لذت بردم به منم سر بزن خوشحال میشم
سلام
عالیه وبتون ..
موفق باشید