| آن گل زودرس چو چشم گشود
به لب رودخانه تنها بود
گفت دهقان سالخورده که :
حیف که چنین یکه بر شکفتی زود
لب گشادی کنون بدین هنگام
که ز تو خاطری نیابد سود
گل زیبای من ولی مشکن
کور نشناسد از سفید کبود
نشود کم ز من بدو گل گفت
نه به بی موقع آمدم پی جود
کم شود از کسی که خفت و به راه
دیر جنبید و رخ به من ننمود
آن که نشناخت قدر وقت درست
زیرا این طاس لاجورد چه جست ؟ |
|
با سلام
وبلاگ شما خیلی جالب بود
دوست داشتید تو گروه ما عضو شوید و در قرعه کشی ما شرکت کنید
http://www.Reyshop.ir
http://www.Reyshop.com
http://www.reyshop.com/group.htm
با تشکر
به نام خدا
درود بر شما
می خواستم آن شعر زیبای مرحوم امین پور را بگذارم:
نازنین آمد و مستی به دل...
حوصله تایپ کردن نداشتم سرچ کردم و وبلاگ شما...
و جالب این بود که هم نام بود با کلبه شکسته بسته ما!
و جالبتر اینکه چقدر شما اهل شعر و شرینی و شبید!
ما هم که خوابمان نمی برد چای و شعر می خوریم و منتظر سحر می نشینیم!
بگذریم!
نت با همه بدی هایش، این خوبی های اتفاقی را هم دارد!!!
دعایمان کنید
بدرود
سلام
امیدوارم حالت خوب باشه
یه چند وقتی به علت امتحانات نتونستم چیزی توی وبلاگ بذارم٬ ولی مثل اینکه شما جور ما رو هم کشیدین!
عکس ها و شعرها ارتباط نزدیکی با هم دارند و با سلیقه انتخاب می شن٬ واقعا خسته نباشید