خانه ی دوست

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است

خانه ی دوست

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است

 

 

 

آهنگر  

 

 

در درون تنگنا، با کوره اش، آهنگر فرتوت
دست او بر پتک
و به فرمان عروقش دست
دائماً فریاد او این است، و این است فریاد تلاش او:
« ـــ کی به دست من
آهن من گرم خواهد شد
و من او را نرم خواهم دید؟
آهن سرسخت!
قد برآور، باز شو، از هم دوتا شو، با خیال من یکی تر زندگانی کن!»
 
زندگانی چه هوسناک است، چه شیرین!
چه برومندی دمی با زندگی آزاد بودن،
خواستن بی ترس، حرف از خواستن بی ترس گفتن، شاد بودن!
او به هنگامی که تا دشمن از او در بیم باشد
( آفریدگار شمشیری نخواهد بود چون)
و به هنگامی که از هیچ آفریدگار شمشیری نمی ترسد،
ز استغاثه های آنانی که در زنجیر زنگ آلوده ای را می دهد تعمیر...
 
بر سر آن ساخته کاو راست در دست،
می گذارد او ( آن آهنگر)
دست مردم را به جای دست های خود.
 
او به آنان، دست، با این شیوه خواهد داد.
ساخته ناساخته،یا ساخته ی کوچک،
او، به دست کارهای بس بزرگ ابزار می بخشد.
او، جهان زندگی را می دهد پرداخت!
  

 

 

نیما یوشیج

نظرات 6 + ارسال نظر
زهرا سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 14:45 http://zahrajoonam.blogsky.com

سلام.
سال نو پیشاپیش مبارک. سال خوب و خوشی داشته باشید. بدرود تا بعد.

معصومه دوشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:56 http://masoomeh2009.blogfa.com

سلام
سال نو مبارک
وبلاگ زیبایی دارید با مطالب خوندنی
جدا لذت بردم
موفق باشید

iranpix شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:21 http://iranpix.blogfa.com

salam
khaste nabashid
1- sale no mobarak
2- mazerat mikham be khatere inke farsi neminvisam ( akhe ejaze nadaram ke farsi roo sys nasb konam)
doos daram bishtar ba shoma ashna besham
yahoo id :: gold.0511
web: iranpix.blogfa.com
bebakhshid ke dir dir miam be webetoon sar mizanam
arezoooye salamati
montazeram
by by

مهدی پنج‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 00:54

واقعاْ وبلاگتون زیبا و پراحساسه
امیدوارم همیشه موفق باشید
من که آدرستونو سیو کردم تا همیشه بهتون سر بزنم

احسان چهارشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 02:58

سلام سارا خانم
حدود دو ماهی میشه که خبری ازتون نیست. امیدوارم که مشکلی براتون پیش نیومده باشه.
منتظر شما هستم

احسان یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 19:32

سلام سارا خانم
خوب هستی؟
خیلی وقت بود که نبودی! لااقل یه اطلاعی می دادی.
من هم بعد از اینکه خبری ازت نبود گفتم شاید به خاطر من بوده که آپ نمی کنی و دوست نداری وبلاگ شریکی داشته باشی. به خاطر همین دیگه شعری توی وبلاگ نذاشتم.
حالا اجازه میدین که دوباره شروع کنم / شروع کنیم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد