پریشانم
چه می خواهی تو از جانم؟!
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا!
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه باز آیی
زمین و آسمان را کفر می گویی
می گویی؟!
خداوندا!
اگر در روز گرما خیز تابستان
تنت بر سایه ی دیوار بگشایی
لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
و قدری آن طرف تر
عمارت های مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گویی؟!
خداوندا!
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت با خبر گردی
پشیمان می شوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت
خداوندا تو مسئولی
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است
دکتر علی شریعتی
سلام.
هر روز روز زندگی است. پس هر روز به زندگی سلام کنیم.
سلام زندگی...
امید که این ناآرامی ها هم هر چه زودتر از جامعه ما رفع بشه و باز هم همه با دلی خوش به زندگی سلام کنند. آمین.
سلام دوست عزیز
اتفاقا امروز با دوستان این بحث رو داشتیم که خدا چه فکری کرده که ماها رو خلق کرده؟ حالا لذت بردیم و رنج کشیدیم و رشد کردیم و متعالی شدیم ......... که چه؟
سلام
اتفاقا مدتی این فکر من رو به خودش مشغول کرده بود و به نتیجه ای نرسیدم!
با سلام خدمت دوست عزیز وبلاگ متنوعی دارین من خیلی خوشم اومد.آهنگ وبلاگم خیلی قشنگه همیشه شاد باشین
سلام خوبی جالبه که شباهت زیادی وبلاگ های ما با هم داره
www.sapina.blogsky.com
www.ehsan-tanha.blogsky.com
شعر به دریا زد و رفتو میخواستم، تو وبلاگ شما پیدا کردم، ممنون
بسیار زیبا بود
سلام
ممنون از حضور پرمهرتون.
براتون دعوتنامه ارسال میشه
خوشحال میشم توی وب بنویسید.
فعلا بای
خورشـــید، خورشـــــــــــــید، خورشـــــــــــــــــــــــــــــــید....... من یخ زده ام! بیا و تنها از همان «سکوت سردت» با من حرف بزن! بیا و تنها از دریچه چشمهای تیره ات به من نگاه کن.... بیا و کنار جسد یخ زده ام بنشین.... صورتت را نزدیک بیاور و توی صورتم «ها» کن! هــــــــــــــــــــــــــا.... شاید چشمهایم گرم شد... تنها به اندازه یک قطره «خورشید» همین..... تنها یک قطره..... آوخ.... امشب «تو» را هم کم می آورم... امشب چیزی در گلویم له له زد، چیزی در گلویم نفس نفس زد، چیزی در گلویم فریاد زد و خفه شد! درست مثل هر شب! فرقی نکرده ام! درست مثل هر شب......
دوست عزیزم قلم بسیار شیوایی داری...
خواستاره تبادل لینک هستم....
منتظرت خواهم بود...
من عاشق دکترم _ و عاشق وبلاگنون
عدهای این شعر را به سهراب سپهری ، عده ای دیگر به کارو و دیگری به علی شریعتی نصبت میدهند !
آخر من نفهمیدم که چگونه یک ملت به این بزرگی ، یک شعر به این معروفی و اثر یک هنرمند معروف را که در عصر خودشان سروده شده است را نمیدانند که از کدام شاعر است !