خانه ی دوست

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است

خانه ی دوست

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه عشق تر است

ای غم...

ای غم ، تو که هستی از کجا می آیی؟
هر دم به هوای دل ما می آیی


باز آی و قدم به روی چشمم بگذار
چون اشک به چشمم آشنا می آیی!


                                    قیصر امین پور

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 23:43

رمیده

نمی دانم چه می خواهم خدایا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پرسوز

ز جمع آشنایان می گریزم
به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگی ها
به بیمار دل خود می دهم گوش

گریزانم از این مردم که با من
بظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم دوصد پیرایه بستند

از این مردم، که تا شعرم شنیدند
برویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بدنام گفتند


(فروغ فرخزاد)

کاش اسمتون رو می نوشتین تااز شما یک تشکر مخصوص بکنم واقعا که زحمت کشیدین دستتون درد نکنه ممنون من این شعرهارو تو وبم میذارم واز شما به خاطر این شعر زیباتون تشکر میکنم الگه میشه ادرس وبتون یا اسمتون رو به من بگین تا از شما تشکر کنم باز هم به خاطر زحمتی که کشیدین از شما تشکر میکنم

مممممممممممممننننننننننننننننننوووووون

خدا حافظ

[ بدون نام ] شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 23:52

قناری گفت:....

قناری گفت: -کرۀ ما
کرۀ قفس ها با میله های زرین و چینه دانی چینی.
ماهی سرخ سفرۀ هفت سین اش به محیطی
تعبیر کرد
که هر بهار
متبلور می شود.
کرکس گفت: -سیارۀ من
سیاره بی هم تائی که در آن
مرگ
مائده می آفریند.
کوسه گفت: -زمین
سفرۀ برکت خیز اقیانوس ها.
انسان سخنی نگفت
تنها او بود که جامه به تن داشت
و آستینش از اشک تر بود.

احمد شاملو

[ بدون نام ] شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 23:59

چشم من و انجیر

دیوونه کیه ؟
عاقل کیه ؟
جوونور کامل کیه ؟
واسطه نیار ، به عزتت خمارم
حوصله هیچ کسی رو ندارم
کفر نمیگم ، سوال دارم
یک تریلی محال دارم
تازه داره حالیم می شه چیکارم
میچرخم و میچرخونم ٬ سیارم
تازه دیدم حرف حسابت منم
طلای نابت منم
تازه دیدم که دل دارم ، بستمش
راه دیدم نرفته بود ، رفتمش
جوونه نشکفته رو ٬ رستمش
ویروس که بود حالیش نبود هستمش
جواب زنده بودنم مرگ نبود ! جون شما بود ؟
مردن من مردن یک برگ نبود ! تو رو به خدا بود ؟
اون همه افسانه و افسون ولش ؟!!
این دل پر خون ولش ؟!!
دلهره گم کردن گدار مارون ولش ؟!
تماشای پرنده ها بالای کارون ولش ؟!
خیابونا ، سوت زدنا ، شپ شپ بارون ولش ؟!
دیوونه کیه ؟
عاقل کیه ؟
جوونور کامل کیه ؟
گفتی بیا زندگی خیلی زیباست ! دویدم
چشم فرستادی برام تا ببینم ! که دیدم
پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معناش چیه ؟
کنار این جوی روون نعناش چیه؟
این همه راز
این همه رمز
این همه سر و اسرار معماست ؟
آوردی حیرونم کنی که چی بشه ؟ نه والله !
مات و پریشونم کنی که چی بشه ؟ نه بالله !
پریشونت نبودم ؟
من
حیرونت نبودم ؟!
تازه داشتم می فهمیدم که فهم من چقدر کمه !
اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رستمه !
گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه !
انجیر میخواد دنیا بیاد ، آهن و فسفرش کمه !
چشمای من آهن انجیر شدن !
حلقه ای از حلقه زنجیر شدن !
عمو زنجیر باف زنجیرتو بنازم
چشم من و انجیر تو بنازم !
دیوونه کیه ؟
عاقل کیه ؟
جوونور کامل کیه ؟!!

« حسین پناهی »

alireza یکشنبه 9 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:51 http://alirezajoon.blogfa.com

دختر چل گیس بهار
سرخی خوشرنگ انار
دردونه ی ماه و نسیم
عطر همیشه موندگار
پیرهن آسمون به تن
فرشته ی زیبای من
غروب خستمو ببر
تا شب مهتابی شدن
اونکه شدی نیلوفر
باغ ترانه هاش منم
منی که سرسپرده ی
اون دوتا چشم روشنم
تا چشمای تو هس کسی
ماهو به روم نمی زنه
نیلوفر ترانه هام
خدای دنیای منه
تا دنیا دنیاس تو بمون کنارم
من هیچکسو غیر تو دوس ندارم
تا دنیا دنیاس دل من فداته
اون دلی که عاشق خنده هاته ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد